اندر احوالات این روزهای ایران!
این روزها بسیار دلگیر است! نه اینکه خدای ناکرده مشکلی شخصی باشد. دلم برای این روزهای اجتماعمان می سوزد. دلم برای خودمان می سوزد که چطور به خاطر انتخاب شدن همه چیز را زیر پا میگذاریم. دیروز که با دخترها پیاده به مهمانی می رفتیم ، جلوی کالسکه دخترک دو تا برگه تبلیغاتی افتاده بود. با یک پرچم کوچک کنار کاندیدای محترم شورای شهر ، و یک پرچم بزرگ پشت برگه! و البته دو" الله "میان پرچم ها! صبر کردیم و با دخترها برگه ها را برداشتیم و کناری گذاشتیم تا چرخ کالسکه از روی نام خدا عبور نکند. دوباره راه افتادیم و به دو قدم نرسیده و وارد خیابان که شدیم دیدیم که ای وای!...